نقش زنان در عاشورا
14 آذر 1393 توسط اكبري
مقدمه
مطالعهي تاريخ زندگي انسانها نشان ميدهد كه پيش از ظهور اسلام، در اكثر تمدنهاي زنده آن دوران و به خصوص درجامعه عرب جاهلي، زنان نه تنها از نقش تاثيرگذاري در زندگي سياسي- اجتماعي برخوردار نبودند كه با آنها معاملهي در حد مال و اشيای تحت تملك مردان صورت ميگرفت و مردان ميتوانستند با آنان هرنوع معاملهي كه لازم می دیدند، انجام می دادند و حتي مردان ميتوانستند آنان را زنده بهگور نمايند.
اما پس از تجلی اسلام در جهان، زنان حداقل در جزيره العرب و در قلمرو حكومت اسلامي هویت و اصالت خویش را باز یافتند و نه تنها از شئیت و ماليت خارج شدند و هويت انساني آنها مورد تكريم و احترام قرار گرفت كه با حفظ ارزشهای دینی، توانستند در مسائل مهم سياسي و اجتماعی زمان خود شرکت جسته و نقش تاثيرگذاري را در تاريخ ايفا نمايند. يكي از وقايع مهم تاريخي كه نقش زنان پس از اسلام در آن متجلي گرديد، حادثه بزرگ، اما غمانگيز و جانكاه عاشورا است كه در تاریخ اسلام به وقوع پيوسته است.
حماسه کربلا به عنوان یک پديده بزرگ سیاسی، اجتماعی و تربیتی است که اگر این حماسه را احیا کننده اسلام بدانیم، بدون شك زنان سهم بزرگي در آن داشتهاند؛ زیرا آنان علاوه بر خلق حماسه در خود انقلاب عاشورا و شركت مستقيم در آن، مسئوليت پيام رساني اين نهضت بزرگ را برعهده گرفتند. اگر نبودند زنان شجاع، با ایمان و پاکباخته در صحرای کربلا، رسالت عظیم حسینی ناتمام میماند و یا لا اقل در اثر تبليغات دشمنان دين با تحريفات گسترده رو برو ميگرديد.
چه بسیار دلاوریها و جان فشانیها که در این انقلاب از زنان بروز و ظهور یافت و به همین دلیل است که شهید مطهری در توصيف انقلاب عاشورا میگوید: «تاریخ کربلا، یک حادثه و تاریخ مذکر- مؤنث است؛ حادثه ای که مرد در آن نقش دارد، زن نقش دارد، ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش.»(1)
البته با اين تفاوت زناني كه در انقلاب عاشورا نقش ايفا نمودند، زنان آگاه و معتقد بودند كه وظیفه دینی را، با حفظ هنجارهای اسلامی، به بهترین وجه به انجام رسانیده و نشان دادند که یک زن میتواند در بزرگترین و مهمترین حماسه انقلابی و دینی عصر خویش، سهمی عظیم و افتخار آفرین داشته باشد.
با اين حال، در كشور ما كمتر به نقش زنان در اين نهضت بزرگ ديني پرداخته شده است.
از اين رو، اين مقال درصدد است تا ضمن پرداختن به اين موضوع، الگويي را براي حضور و ايفاي نقش زنان در جامعه معرفي نمايد. ضرورت اين بحث از آنجا ناشي ميگردد كه با روي كار آمدن نظام كنوني، مسئله حضور و نقش زنان در فعاليتهاي سياسي- اجتماعي بيش از پيش مورد توجه قرار گرفته و متاسفانه جامعه افغانستان به دليل نداشتن پيشنهاي در بحث حضور سياسي- اجتماعي زنان، از ارايه الگوي مناسب حضور سياسي- اجتماعي زنان عاجز بوده است.
اين امر سبب شده كه امروزه الگوهاي بيروني به خصوص الگوهاي غربي حضور زن در جامعه بيش از هر الگوي ديگر مورد توجه قرار گيرد؛ الگویي كه ضمن ناهمخواني با فرهنگ و باورهاي ملي و ديني جامعه افغانستان، مشكلاتي را نيز براي زنان و خانوادهها به وجود آورده است.
نقش زنان در جامعه
ادامهي زندگى و بقاى نسل ايجاب ميكند كه انسان از دو جنس مخالف زن و مرد - كه هر كدام در ساختمان وجودى و انجام مسؤوليت ها متفاوت با ديگرى است - آفريده شود و هر يك از زن و مرد در ساختن اجتماع، پيشرفت و تكامل و يا انحطاط و سقوط آن نقش مهم و اساسى ايفا كنند كه در جايگاه خود براى ادامه حيات جامعه لازم و ضرورى است. در اين ميان و بر اساس آموزههاي ديني، مسؤوليت اصلى زنان، تربيت فرزند و ساختن نسل جديد جامعه است و بر اين اساس، به طور طبيعى حضور زنان در صحنههاى گوناگون اجتماعي كمتر از مردان است و اين امر سبب شده كه بسيارى از مردم آن گونه كه بايد نتوانند به ميزان تأثير و ارزش و اهميت نقش زنان در ساختن جامعه، آگاه گردند؛ ولى حقيقت اين است كه اگر نقش زنان در ساختن جوامع بشرى و پيشرفت و انحطاط آنها بيشتر از نقش مردان نباشد به يقين كمتر از آن نخواهد بود.
با اين حال، عدم آگاهي از نقش زنان در ساختن جامعه بدان معنا نيست كه زنان در گذشتهي تاريخ، در هيچ فعاليت سياسي- اجتماعي حضور نداشته باشند، بلكه تاريخ بشر و به خصوص تاريخ جامعه اسلامي نشان داده كه زنان هرگاه احساس كردهاند حضورشان در صحنههاى اجتماعي ضروری است، نه تنها اين حضور تامين شده كه با خلق حماسههاي جاويدان و ماندگار همراه گرديده است.
هرگاه و در هر مقطع از تاريخ بشر كه بستر و شرايط حضور زنان در صحنههاى سياسى و اجتماعى لازم و ضرورى پنداشته شده، زنان مسلمان علاوه بر انجام نقش اصلي خود در جامعه، دوشادوش مردان به نقشآفرينى پرداخته و در اين راه حتي پيشتر از مردان حركت كردهاند. چنان که يكي از شهداي اول راه اسلام در زمان پيامبر(ص) زني است به نام سميه، اصليترين پشتوانهي اقتصادي و روحي آن حضرت نيز زني است به نام خديجه(س) و در بسياري از صحنههاي نبرد با كفار، زنان به عنوان نيروي كمكي پشت صحنه در غزوات رسول گرامي اسلام(ص) حضور داشتهاند.
نقش زنان در انقلاب عاشورا
نقش زنان در انقلاب عاشورا را ميتوان از محورهاي گوناگون مورد بحث قرار داد: شركت مستقيم زنان در انقلاب عاشورا، نقش زنان به عنوان نيروي روحيه دهنده ياران امام حسين(ع)، تعداد زنان حاضر در انقلاب عاشورا و اين كه آنها چه كساني بودند و در نهايت سهم زنان در پيامرساني انقلاب عاشورا؛ محورهاي كه هركدام كليدي و غيرقابل اغماض هستند. اما در يك تقسيم بندي كلان ميتوان نقش زنان را به دو دوره زماني؛ «تا عاشورا» و «پس از عاشورا»، دستهبندي نمود.
الف- نقش زنان تا عاشورا
اين بخش، از آغاز حركت امام حسين(ع) تا زمان شهادت آن حضرت را شامل ميگردد و به فعاليت زناني اشاره دارد كه با حضور در كنار كاروان امام، به آنها روحيه ميدادند و يا احيانا خود به صورت مستقيم در خلق حماسه عاشورا شركت داشتند.
1- پشتیبانی و حمایت از امام(ع): زنان کاروان حسینی، با بینشی ژرف، به حمایت از امام حسین(ع) پرداختند. ایشان چه قبل از شروع قیام و چه بعد از آن، حامیانی استوار و فداکار برای مولایشان بودند و این را با ترغیب مردانشان به مبارزه، با خطابه های شورانگیز و … به اثبات رسانیدند .یکی از این بانوان، «ام وهب» همسر عبدالله بن عمیر بود. وقتی عبدالله قصد پیوستن به سپاه امام را داشت، همسرش نیز با او به کاروان امام پیوست. او در روز عاشورا، با تشویق همسرش به نبرد، به یاری امام حسین(ع) شتافت و آن گاه که بر بالین پیکر پاک همسرش حاضر گشت، توسط سپاه دشمن به شهادت رسید. بر اساس نقل مورخان، او تنها زن شهید در میدان کربلا بود.(2)
2- تشویق و ترغیب رزمندگان به مبارزه: در روز عاشورا، آن گاه که جنگی نابرابر میان سپاه دشمن و امام حسین(ع) و یارانش در حال وقوع بود، زنان دلیر و پاکباز، با آگاهی از نتیجه ظاهری جنگ، مردان خویش را به مبارزه علیه دشمن ترغیب نمودند. آنان به چنان درجهای از اعتقاد رسیدند که در برابر خدا، تسلیم محض بودند. اگر کمی دقت نماییم، می بینیم که آنان می توانستند دنیا را بر آخرت و عقاید خویش ترجیح داده و با اصرار از همسران خود بخواهند که از معرکه بگریزند. اما نه تنها این کار را نکردند، بلکه مشوق مردانشان برای مبارزه و حفظ اسلام بودند.
در تاريخ كربلا موارد زيادى به چشم مىخورد كه مادران و همسران در مواقع حساس كه ممكن بود نوعى سستى در كار مردان پديد آيد، به آنان نيرو مىدادند و آنان را از خطر لغزش و انحراف باز مىداشتند. يكى از اين زنان فداكار و نمونه تاريخ، مادر وهب بنعبداللَّه كلبى است. او همراه فرزند و عروس خود در صحنه كربلا حضور يافتند. در روز عاشورا، مادر وهب به فرزندش گفت: فرزندم برخيز و فرزند رسول خدا(ص) را يارى كن! وهب به ميدان رفت و پس از آنكه تعدادى از سپاه عمر سعد را به هلاكت رساند، نزد مادر بازگشت و به او گفت: اى مادر! آيا از من راضى شدى؟مادر وهب پاسخ داد: از تو راضى نمىشوم تا اينكه در حمايت و دفاع از فرزند پيامبر اكرم(ص) به شهادت برسى!(3)
تاریخ عاشورا نمونه های متعددی از این بزرگواران را به ما معرفی مینماید: «بحریه» مادر عمرو بن جناده، زن سلحشور ديگری بود که پس از شهادت همسرش در روز عاشورا، پسرش را به حمایت از امام و رفتن به میدان امر کرد. پس از شهادت پسر، دشمن سر بریده او را به سوی مادر پرتاب کرد، اما این شیر زن، با افتخار سر فرزند را دوباره به سوی سپاه دشمن پرتاب نمود و گفت: ما چیزی را که در راه خدا داده ایم، پس نمیگیریم .(4)
3- صبر، ایثار و مقاومت: بردباری و ایثار زنان و مادران شهدا از جمله مسائل شگفت انگیز واقعه کربلاست. آنان از عزیزترین سرمایههای عمر خود، در راه عقیده و اندیشههای متعالی خویش گذشتند. مرگ برادران، در خون غلتیدن شوهران و حتی شهادت فرزندان، نتوانست گام های استوار این حماسه سازان را در راه هدفشان متزلزل سازد .
برخی آنان به منظور حفظ اخلاق و ادب ديني حتی برای گرفتن پیکر پاک شهدایشان از خیمهها بیرون نمیآمدند و احساسات خود را مخفی کرده و صدا به گریه و شیون بلند نمیکردند، تا مبادا امام حسین(ع) در مقابل شان شرمنده گردد .هنگامی که امام(ع)، پیکر پاک علی اصغر(ع) را پشت خیام آورد، مادر علی اصغر برای دفن او حاضر نشد. همچنین زمانی که پیکر بیجان علی اکبر و قاسم(ع) را آوردند، مادران آنها از خیمه بیرون نیامدند. حضرت زینب(س) نیز پس از شهادت دو فرزندش، بیرون نیامد تا امام(ع) شرمنده نگردد.(5)
4- شرکت مستقیم در نبرد: زنان در اکثر جنگهای صدر اسلام شرکت داشتند، اما نقش زنان در عاشورا نقشی متفاوت بود. جنگ نابرابر، احساسات عمیق زنان را برانگیخت و بعضی از آنها، برای حمایت از امام حسین(ع)، به صحنه نبرد آمدند و با تیرک خیمه که تنها سلاح آنان بود، به سوی دشمن هجوم بردند. بحریه مادر عمرو بن جناده بانويى كه پس از شهادت شوهرش فرزندخود را براى يارى امام حسين(ع) به ميدان فرستاد. آن جوان مدتى جنگيد تا به فيض شهادت نايل آمد. آنگاه سپاه عمر سعد سر از بدن آن جوان جدا و آن را به اردوگاه امام حسين(ع) پرتاب كردند. در اين حال مادرش عمود خيمه را كشيد و به يزيديان حمله برد. او پس از آنكه دو نفر از دشمن را به هلاكت رساند، به دستور امام حسين(ع) به اردوگاه بازگشت.(6) ام وهب همسر عبدالله بن عمیر كه پس از شهادت وهب پسرش به بالين فرزند آمد و شروع كرد خونهاى چهره او را پاك كند. شمر كه ناظر اين صحنه بود به غلامش دستور داد تا با عمود ضربهى بر سر مادر وهب وارد كند. بر اثر آن ضربه سر مادر وهب شكافته شد و در كنار بدن فرزند به شهادت رسيد. او تنها زنى بود كه در قيام امام حسين(ع) به شهادت رسيد.(7)
5- آرام کردن کودکان و تسلی آنان: وظیفه زنان، در روز عاشورا، بسیار سنگین بود. آنان علاوه بر این که شاهد شهادت مردانشان بودند، بایستی کودکان تشنه و مضطرب را آرام میساختند تا مبادا صدای گریه آنها، دیگر رزمندگان را دچار تزلزل کند. آن گاه که خیمهها آتش گرفت و کودکان هراسان به بیابان گریختند، این زنان بودند که جگر گوشههای آل رسول را پیدا کردند، در آغوش کشیدند و آرام نمودند و بدین ترتیب باید کوهها در مقابل استقامت زنان کربلایی، سر تعظیم فرود آورند و صحراها در برابر وسعت وجودی ایشان احساس حقارت کنند.
ب- نقش زنان پس از عاشورا
در واقع رسالت اصلي زنان در انقلاب عاشورا پس از وقوع اين واقعه جانكاه آغاز ميشود. از آنجا كه در انقلاب عاشورا همهي مردان بهجز حضرت امام سجاد(ع)، به شهادت رسيدند، زنان رسالتسنگين پيام رساني انقلاب را بردوش داشتند. آنان ميبايست با وجود شرايط سخت جسمى و روحى، از انديشه و كلام و احساس يارى گرفته و با خطبههاى پرشور خويش، مردم را نسبت به حقيقت انقلاب عاشورا و آنچه در آن گذشته بود و هدفي كه امام حسين(ع) به خاطر آن به اين قيام دست زده بود آگاه سازند.
ميتوان گفت اگر اين زنان نبودند، چه بسا انقلاب عاشورا در سايه تبليغات و شايعه پراكني حكومت شام، تحريف ميشد و خونهاي كه در كربلا ريخته شده بود، هدر ميرفتند. زنان كربلا به رهبرى زينب(س)، به نشر معارف اسلام و رساندن پيام شهيدان پرداختند تا ضمن جلوگيري از تحريف اين انقلاب بزرگ، به تبيين آموزههاي اصيل دين اسلام بپردازند. اگر به نتايج كارهاي زنان پس از انقلاب عاشورا دقت كنيم، به راحتي ميتوانيم به هدف والاى امام حسين(ع) از همراه نمودن زنان و كودكان، در اين انقلاب نيز پى ببريم.
شهيد مطهرى در اين مورد ميگويد: «ابا عبدالله(ع) اهل بيتخودش را حركت مىدهد، براى اين كه در تاريخ رسالتى عظيم را انجام دهند. براى اين كه نقش مستقيمى در ساختن اين تاريخ عظيم داشته باشند. با قافله سالارى زينب، بدون آن كه از مدار خودشان خارج شوند. دقیقا از عصر عاشورا زينب تجلى مىكند و از آن به بعد رهبری کاروان کربلا به او واگذار می شود.»(8)
اما واكنش زنان در پيوند به عاشورا را حداقل به سه دسته مىتوان تقسيم نمود:
1- حماسه آفرينى زينب(س)، در نهضت عاشورا: همان گونه كه مىدانيم، حفظ و نگهدارى يك نهضت و انقلاب، از انجام آن مهمتر است. حضرت زينب(س) بعد از حادثه جانسوز دهم محرم الحرام سال 61 هجرى، پيام رساى خويش را از دشتخونين كربلا براى مسلمانان ابلاغ نمود و آن را براى هميشه در تاريخ، زنده نگاه داشت .البته، حضور و نقش عظيم آن حضرت در نهضت كربلا، منحصر به بعد از قيام نيست، بلكه ايشان از ابتداى راه، حضورى فعال و تعيين كننده در انقلاب حسينى داشتند. هميارى حضرت زينب(س) با امام حسين(ع) در انجام مسؤوليتها را مىتوان بزرگترين نقش آن حضرت، تا قبل از ظهر عاشورا دانست. آن حضرت به عنوان امين امام، بخش وسيعى از مسؤوليتها و امور كاروان را بر عهده داشت، تا امام(ع) فرصت و فراغت بيشترى براى آماده سازى قيام داشته باشد .
اما اصلىترين وظيفه حضرت زينب(س)، بعد از ظهر عاشورا، متجلى مىشود. اگر نبود زينب، نه تنها انقلاب امام حسين(ع) دستخوش تحريف مىگرديد، بلكه اسلام نيز در معرض خطر جدى قرار مىگرفت .تبليغ پيام شهادت، سرپرستى قافله اسرا، پرستارى از امام سجاد(ع)، حفظ و حراست زنان و كودكان، و … مسؤوليتهاى سنگينى بود كه آن حضرت پس از قيام عهده دار بود .
سخنرانيهاي زينب(س)، در كوفه و شام، آن چنان شورانگيز بود كه اركان حكومت اموى را به لرزه انداخت. سخنان پرشور او در تشريح اهداف انقلاب حسينى و بيان اوضاع اندوه بار روز عاشورا، دسيسهها و جنايات رژيم اموي را برملا نمود. روشنگرىهاى آن حضرت، توانست جامعه چشم و گوش بسته آن زمان را بيدار كند. خطابههاى پرشور حضرت زينب(س) حتي پس از عزيمت به مدينه، هراس عظيمي در دل بنى اميه پديد آورد و به همين جهت، آن حضرت را به مصر تبعيد نمودند.(9)
يكى از سخنرانىهاي زينب، سخنرانى او در كوفه است. سخنان حضرت زينب(س) در كوفه چنان تأثيرى در مردم گذاشت كه راوى گويد: پس از خطبه زينب مردم را ديدم كه از شدت پشيمانى حيرت زده دستان خود را به دندان مىگزند، در آن ميان پيرمرد سالخوردهاى را در كنار خود مشاهده كردم كه چنان مىگريست كه محاسن سپيدش از اشك تر شده بود. او دست به جانب آسمان برداشته و مىگفت: پدر و مادرم فداى شما باد! پيران شما بهترين سالخوردگان، زنان شما بهترين زنان، كودكان شما بهترين كودكان و دودمان شما دودمانى كريم و فضل و رحمت شما رحمتى بزرگ است.(10)
2- نقش ديگر زنان حاضر در كربلا: علاوه بر حضرت زينب كه با خطابهها و سخنرانىهاى خود، غوغايي را در شهرهاي كوفه و شام به راه انداخت، ديگر زنان حاضر در كربلا نيز با ارايه خطابه و سخنراني، به روشنگري و رساندن پيام امام حسين(ع) پرداختند و مردم را نسبت به ماهيت حكومت ظالمانه يزيد و عملكرد غير انساني كوفيان آگاه ساختند. بر اساس آمارهاي تاريخى، بيست و يك زن در روز عاشورا، از سپاه و كاروان امام حسين به اسارت درآمدند. زنانى چون ام كلثوم دختر امام(ع) و فاطمه صغرى دختر امام حسين(ع) هركدام با خطبههاى پرنفوذ خود چنان تاثيرى بر اذهان خفته مردم گذاشتند كه زمينه ساز تحولاتى عظيم و قيامهايى چون قيام توابين و قيام مختار گرديدند.
سخنرانى فاطمه دختر امام حسين(ع) در كوفه آن چنان در مردم اثر كرد كه همه به گريه افتادند و گفتند: اى دختر پاكان! بس است، دلهاى ما را سوزاندى، سينههاى ما را تنگ كردى و اندرون ما را آتش زدى.(11)
امكلثوم دختر امام على(ع) نيز در شهر كوفه به ايراد سخن پرداخت و پس از سخنان او آن چنان مردم منقلب شدند كه راوى مىگويد پس از سخنان امكلثوم صداى ضجه و گريه و زارى مردم بلند شد. زنان موهاى خود را پريشان كردند و خاك بر سر خود مىريختند، صورتهاى خود را خدشه مىزدند و سيلى به صورت خود مىنواختند و مرگ و نابودى خود را درخواست مىكردند و مردان نيز مىگريستند. پس هيچ زن و مردى ديده نشد كه مثل آن روز گريه كند.(12)
3- زناني ديگري كه در كربلا نبودند: علاوه بر اهل بيت كه مسؤوليت اصلى پيامرسانى نهضت امام حسين(ع) را به عهده داشتند، زنان در شهرهاى ديگر با عزادارى و گريههاى خود پيام نهضت حسينى را به مردم مىرساندند و به اين وسيله وجدانهاى مردم را از خواب گرانى كه در آن فرو رفته بودند، بيدارمىكردند.
- زنان مدينه: وقتى خبر شهادت امام حسين(ع) به مدينه رسيد، اسما دختر عقيل با گروهى از زنان برسر قبر پيامبر(ص) رفتند و در آنجا ناله سر دادند و مهاجر و انصار را اين گونه مخاطبقرار دادند: چه خواهيد گفت در پاسخ پيامبر اكرم(ص) در روز قيامت كه فقط سخن صدق پذيرفته مىشود وقتى كه آن حضرت از شما مىپرسد: چرا عترت مرا يارى نكرديد و شما آنان را در مقابل ستمگران تنها گذارديد و تسليم ظالمان كرديد.(13)
- زنى از قبيله بنى بكر: بعد از ظهر عاشورا، زنى از قبيله بنى بكر كه همسرش در لشكر عمر بن سعد بود، از وضعيت اسراء متاثر شده، شمشير به دست مىگيرد و به سوى سپاه كوفه هجوم مىبرد و به قوم خود مىگويد: اى آل بكر! دختران رسول خدا را غارت كنند، در حالى كه جز خدا پناهگاهى ندارند، براى خونهاى رسول خدا (ص) قيام كنيد كه همسرش او را از اين كار منع كرد و به اردوگاه باز گرداند.(14)
- زنان بنى اسد: پس از پايان جنگ، بدنهاى مطهر شهدا بر روى زمين تفتيده كربلا مانده بود و هيچ كسى جرئت نداشت كه براى دفن و كفن اجساد قدم بردارد؛ چرا كه طبق دستور عمر سعد، مامورى بر بدنها گمارده شده بود. در اين وضعيت، زنان قبيله بنى اسد كه در نخلستانهاى نزديك كربلا بودند، با بيل و وسايل ديگر، به سوى ميدان هجوم بردند. مردان آنها با ديدن حركتشجاعانه زنان، به كمك آمدند و به كفن و دفن شهيدان پرداختند.(15)
- همسر خولى: پس از آن كه خولى بن يزيد اصبحى سر مبارك امام را براى كسب جايزه به كوفه برد، ابتدا آن را به خانه برد. همسرش در نهايت اعتراض، شوهرش را طرد و نسبت به او ابراز انزجار نمود. سپس به حياط رفت و نزديك سر مبارك امام تا صبح بيدار نشست.(16)
علاوه بر اين، زنان ديگري نيز بودند كه نسبت به حادثه عاشورا متاثر شدند و در عزاي امام حسين مراسم عزاداري برپا نمودند و از اين طريق پيام عاشورا را به مردم رساندند و باعث شدند كه اين نهضت بزرگ هم ماندگار گردد و هم از تحريف آن جلوگيري شود كه از آن جمله ميتوان از زنان آل ابى سفيان نام برد.
نتيجه: درسهاي كه زنان كربلا آموختند
نقش بيهمتاي زينب و ديگر زنان حاضر در انقلاب عاشورا را نميتوان به اين راحتي درك كرد؛ زيرا از يك طرف آنان نه تنها با پيام رساني اهداف انقلاب امام حسين(ع) را روشن ساختند كه جاودانگي و ماندگاري آن را براي هميشهي تاريخ بيمه نمودند. علاوه براين، فعاليت موثر همين زنان باعث شد كه تا حد زيادي از تحريف انقلاب عاشورا جلوگيري صورت گيرد. از سوي ديگر، براي درك اهميت حضور زنان در نهضت عاشورا، بايد شرايط جسمي و روحي آن را درك نمود. زناني كه در اوج تالمات روحي، به اسارت دشمن در آمدند و نه تنها اختيار از كف ندادند كه باعث رسوايي دشمن نيز گرديدند.
اين شير زنان با حفظ ارزشهاي ديني، حجاب و عفاف توانستند ماهيت اسارت را تغيير داده و آن را به حريت بخشي و آزاديخواهي تبديل نمايند. آنان همچنين با برگزاري مراسم عزاداري و گريهها و شيونهاي خود، بعد عاطفي و تراژديك واقعه عاشورا را عمق بيشتر بخشيده و عواطف خفته انسانهاي بيخبر آن روز را از خواب بيدار كنند و احساسات و عواطف آنها را تحريك نمودند و باعث شدند كه پس از قيام عاشورا، قيامها و نهضت هاي گوناگون عليه حاكميت بني اميه به راه انداخته شود.
در اين ميان نقش زينب واقعا فراتر از تصور است، او در مقام يك زن كه كوهي از مصيبت را تجربه نموده و نه تنها در مقابل آن قد خم نكرد كه سرپرستی كاروان اسرا را نيز به عهده گرفت و گروهي از زنان بيشوهر، مصيبت دیده و اطفال را سرپرستي، حفاظت و رهبري نمود. آري زينب «مدیریت در شرایط بحران» را به خوبي و با پيام رسا به تاريخ آموخت. وی مجموعهی بازمانده را در راستای اهداف نهضت، هدایت كرد و با هر اقدام خنثی كننده نتایج عاشورا از سوی دشمن، مقابله نمود و نقشه های دشمن را نقش بر آب ساخت.
زینب و دیگر شير زنان کربلا در اوج مصيبتهاي وارده، حداقل سه درس بزرگ و تاريخي را به جامعه انساني و بخصوص زنان پس از خود آموختند:
ـ حفظ ارزشهای دینی و اعتراض به هتك حرمت خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهای آلوده؛
ـ تغییر ماهیت اسارت و تبديل آن به آزادی بخشی؛
ـ عمق بخشیدن به بعد عاطفی و تراژدیك كربلا.
پينوشتها:
1.مطهري، مرتضى، حماسه حسينى،(1378) ج1، تهران: انتشارات صدار، چاپ31، ص289.
2.بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج3، ص193.
3.سيدبنطاووس، اللهوف،(1369ه.ق)، منشورات المطبعه الحيدريه، صص45 و 46.
4.مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج3، ص83.
5.نقش زنان مسلمان در صدر اسلام، ص26؛ به نقل از حيدري، سيده ارغوان، «نقش زن در قيام عاشورا» مجله شمیم یاس، اسفند 1382، شماره 12، ص11.
6.خوارزمى، مقتل الحسين(ع)، ج2، ص21 و22.
7.امعلى مشكور، محمد الحسون، اعلام النساء المؤمنات، (1411)، انتشارات اسوه، چاپ اول، ص373.
8.مطهري، مرتضى، پیشین، ص289.
9.الحسنى، هاشم معروف، جنبشهاى شيعى در تاريخ اسلام، ص522.
10. نظرى منفرد، على، قصه كربلا، انتشارات سرور، ص430.
11. المقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسين(ع)، (1411ه.ق)، دارالثقافة للطباعة و النشر، الطبعة الثانى، ص315.
12. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج45، ص112.
13. شيخ طوسى، الامالى،(1414) دار الثقافه، چاپ اول، ص89-90.
14. فاطمه رجبى، زن در حماسه كربلا، ص70.
15. همان، ص74.
16. قمي، شيخ عباس، نفس المهموم (ترجمه فارسى)، ص478.